حال می دانم ، چه اندازه عجیب است ، دیدنت اینجا
دوباره دیدنت ،
شاد و خوشبختی در کنار او ،
چه خواهد شد اگر بتوانم فراموشت کنم ؟
به پرسیدنت نیازی نیست
که دیگر باره مبتلای عشقم
چه کسی را خواهم فریفت به دروغی ؟
چرا بخواهم وانمود کنم که فراموشت کرده ام ؟
سعیم بر این است که خود را متقاعد کنم
که حضور داری در گذشته ام
و از جان و ذهن خود تو را زدوده ام
چه کسی را خواهم فریفت به دروغی ؟
چرا بخواهم وانمود کنم که فراموشت کرده ام ؟
سعیم بر این است که خود را متقاعد کنم
که عشقی عمیق را احساس نکرده ام
و تو در گذشته ام مانده ای
سعی می کنم فراموشت کنم ؛ و
به حقیقت انجامش دادم
اما موفق نشدم
حال می بینی ، در آرامشم
عشق مان پایانی داشت
این مسلم ترین راه بود
دیر زمانیست که فراموش کرده ام
تمام آنچه که می توانستم باشم
بدون تو من ، از نو آغاز خواهم کرد زندگی را
چه کسی را خواهم فریفت به دروغی ؟
چرا بخواهم وانمود کنم که فراموشت کرده ام ؟
سعیم بر این است که خود را متقاعد کنم
که عشقی عمیق را احساس نکرده ام
و تو در گذشته ام مانده ای
چه کسی را خواهم فریفت به دروغی ؟
چرا بخواهم وانمود کنم که فراموشت کرده ام ؟
سعیم بر این است که خود را متقاعد کنم
که حضور داری در گذشته ام
و از جان و ذهن خود تو را زدوده ام
چه کسی را خواهم فریفت به دروغی ؟
چرا بخواهم وانمود کنم که فراموشت کرده ام ؟
سعیم بر این است که خود را متقاعد کنم
که عشقی عمیق را احساس نکرده ام
و تو در گذشته ام مانده ای
سعی می کنم فراموشت کنم ؛ و
به حقیقت انجامش دادم
اما موفق نشدم