بیای چه خوبه ، چه خوبه ببینی
ببین برای راهت گل پهن کردم
خزان (پاییز) تموم شد برای ما ، تابستان اومد
[اگه] بگی دستاتو باز کن من اومدم
به صورتت ، چشمات ، ابروهات ، حرفات فریب خوردم اوووفف
راستم ، چپم ، خونه ام ، راهم ، متحیر شدم اووفف
وقتی به کنارت نزدیک شدم در آتیش سوختم اووفف
اگه آتیش خاموش نمیشه مسئول (باعث و بانیش) نیستم
پروردگارم ، مولایم ! اون چه اندامیه آفریده
عقلم (فکرم) در اون موند
حال غیر قابل توصیفی داره اون نگاه ها ، برازندگی ها
عاشق کرد
بیای چه خوبه ، چه خوبه ببینی
ببین برای راهت گل پهن کردم
خزان (پاییز) تموم شد برای ما ، تابستان اومد
[اگه] بگی دستاتو باز کن من اومدم
بیای چه خوبه ، چه خوبه ببینی
تو رو از هر چیزی بیشتر دوست داشتم
آه اگه ببینی تو هم دوست داشته باشی
غیر از این درد دیگه ای ندارم