اسم تو با عشق یکی نیست
تا وقتی که این مسئله تمام نشده صبر نخواهم کرد، برای هیچ کس
عقب کشیدن به من نمیآید
متاسفم ولی تا زمانی که بمیرم تو را نخواهم بخشید
در دستم فقط غرورم هست
امیدی که در درونم تمام شده است
چین و چروک بیشتری که روی صورتم هستند
البته که عقل همه اینها را فراموش خواهد کرد
اما قلبم (میگوید:) صبر کن
دلداریها هیچ وقت برایم کافی نخواهند بود
باور نمیکنم، چه کسی آگاهانه از همه اشتباهاتت چشم پوشی میکند؟ من این کار را کردم!
خیلی واضح به داخل چاههای کور رفتی، بهت گفته بودم!
از کسی که میداند بپرس، آیا این اشکها تمام میشوند؟
یک روز در جریان است، روز دیگر متوقف شده؟
چه کسی آگاهانه از همه اشتباهاتت چشم پوشی میکند؟ من این کار را کردم!
خیلی واضح به داخل چاههای کور رفتی، بهت گفته بودم!
از کسی که میداند بپرس، آیا این اشکها تمام میشوند؟ یک روز در جریان است، روز دیگر متوقف شده؟
یک زندگانیای که به هدر دادی، برایت کافی نیست؟