[حس] عشق [با دیگران] به اشتراک گذاشته نمیشه
اگر تعریفش کنی درک نمیشه
دوباره سوختم
نه اگه یخها رو به آغوش بکشم هم سرد نمیشه
دوباره سوختم
نمیگیره حتی ماه اینجوری نمیگیره
دوباره سوختم
سوال نمیشه آه چرا من سوال نمیشه
خورشیدم به تو طلوع نمیکنه
آه چیکار کنم
تو رفتی
خورشیدم طلوع نمیکنه آه چیکار کنم
من تموم شدم(کاملا نابود شدم)
اونجوری نتونستی بمونی
آه با من
اونجوری نتونستی بمونی
درد پیش منه(درد میکشم)
جاهای زیادیم زخم داره
اونجوری نتونستی بمونی نتونستی بمونی
نتونستی بمونی
آه با من
اونجوری نتونستی بمونی
درد پیش منه(درد میکشم)
جاهای زیادیم زخم داره
اینجوری میشه آیا تو بگو
به عشق بگو به عشق بگو