بعضی ها اندوه رو دوست دارن
بعضی ها مصیبت رو تحمل می کنن
_بعضی ها _
جای بریده شده با چاقو و زخم ها رو دوست دارن
بعضی ها پایان و نتیجه ها رو دوست ندارن
بعضی ها میخوان به چیزی وابسته باشن
نوار پاره شده ی یه کاست قدیمی رو می چسبونن و
دوباره اونو گوش می کنن
من چطوری گول تو رو خوردم
عشقت دروغ بوده،عشقت دروغ بوده
روی بازوهات خوابم برده
همش رویا بوده،همش توهم بوده
بعضی ها سرباز سربی هستن
میخوان بسوزونن،ویران کنن و بوزن
روی شونه هاشون بال های سیاه دارن
گناه رو -مثل اکسیژن- به درونشون می کشن
بعضی ها در گذشته پرسه میزنن
بعضی ها افسوس می خورن،دلتنگ می شن
میخوان عشقی که خیلی وقت پیش مرده و از بین رفته رو
از گور بیرون بیارن و ببوسنش
من چطوری گول تو رو خوردم
عشقت دروغ بوده،عشقت دروغ بوده
روی بازوهات خوابم برده
همش رویا بوده،همش توهم بوده
تو دیوونه ای،من هم به اندازه ی تو دیوونه ام،دیوونه ام
تا ته طناب منو می کشونی،من هم میام،میام