هر چه فرار کنم هم
وجدانم که بیداره
انکار کردن تا کی
در حضور عشق
نتونستم بگم "دوست دارم" ، خودم رو خراب کردم
لال بشه این زبونم ، یکی جلوی منو بگیره
همچین رفت که ، گرد و غبار به پا کرد
کم مونده بود که از عشقش بمیرم
دلم می سوزه آه دلم می سوزه
بیا بگو که فراموشش کردم، حالا
بیا و به دنبالش نیافت
مگه میشه که هر ترانه هم از حال و روز ما بگه
حالا بیا و مشروب نخور