دارم دنبال جوابها می گردم
چون یه چیزی سر جاش نیست
نشونه ها رو دنبال می کنم
نزدیک آتیشم
می ترسم تو به زودی
ذهن خطرناکتو آشکار کنی
چیزی که توی ذهنته،توی چشماته
از لبخندت و قولت از درونت می ترسم
چیزی که توی ذهنته ،توی چشماته
از حضورت می ترسم ، از درون منجمد شدم
دنبال جوابهایی می گردم
که قبلا سوالی درباره اشون پرسیده نشده
لعنت به هوشیاری
هیچ آرامشی برای ذهن نمی مونه
طیف هاله ی رنگی تو
یه علامت خطرناکه
چیزی که توی ذهنته،توی چشماته
حقیقت رو می بینم که تو از درون به خاک سپرده شدی
چیزی که توی ذهنته ،توی چشماته
هیچ آرامشی نیست من فقط عصبانیت پیدا کردم
باید زود بفهمم تا وقت دارم
آیا باید فرار کنم یا ازت پنهان شم؟