Alışmak Sevmekten Daha Zor Geliyor [Persian translation]

عزیزم بهت عادت کردم

برای هر روز دیدن عادت کردم

مثل هر یک نفس کشیدن محتاجم

برای دوست داشته شدن ، برای دوست داشتن

هر روز که از خواب بیدار شدم

تورو در کنارم یافتم

نبودت مثل زهر است

در خونم جریان داره

عادت کردن از دوست داشتن

خیلی سخت به نظر میرسه

عادت به زخم

در سینه ام خونریزی میکنه

تو نیستی دستام

به صورت پوچ به هم پیچیده میشن

عادت کردم عزیزم،عادت کردن به تو

عزیزم بهت عادت کردم

نبودت رو نمیتونم تحمل کنم

باور کن در نبودت با سرنوشتم

به تنهایی نمیتونم مقابله کنم

من با وجود تو موجودیت پیدا کردم

من با وجود تو یک آدم مست هستم

تو کنارم نباشی

بی معنی(بی اراده) هستم،پوچ هستم

عادت کردن از دوست داشتن

خیلی سخت به نظر میرسه

عادت به زخم

در سینه ام خونریزی میکنه

تو نیستی دستام

به صورت پوچ به هم پیچیده میشن

عادت کردم عزیزم،عادت کردن به تو