[بیت آغازین]
اونا دارن تو مغزم میگندن، عزیز
این هرزه ها لنگه همن
[بیت 1]
قبول دارم، یه هرزه ی دیگه کارم رو ساخت
قلبم رو شکست، کاری ام از دست من ساخته نبود
جرعه به درک، کل بطری رو سرمیکشم
مشروب سوزنده رو، حقیقت تلخ رو، نمیشه قورت داد
یه ساقی میخوام، منو از غم هام رها کن
روز بعدی تو مونته کارلو بیدار شم
با یه زن جدید، بهم بگه از کلرادو ست
و اینکه علاقه به زن ها داره، فرداش هم از پیشم رفته باشه
دارم کی رو گول میزنم؟
همه ی این حسادت و عذابی که توش غلت میزنم
من یه پسر حسود هستم، واقعا حس جان لنون رو دارم
من فقط یه عشق واقعی میخوام، فکر کنم یه دقیقه شده
حرصم درمیاد از اینکه با بقیه جور نیستم، من نمیتونم با بقیه وفق بشم
بهم راز دوست داشتن رو بگو، من نمیتونم بفهمم
انگار که تو مسابقه ی دو هستم برنده نمیشم
امروز شیطان رو دیدم، او (ضمیر مونث) پوزخند میزد
[پیش بند-برگردان]
هی، این دخترا روانی ان
[بند-برگردان]
همه ی دخترا لِنگه ی همن، دارن تو مغزم میگندن، عزیز
فکر میکنم که به یه تغییر نیاز دارم، قبل از اینکه دیوونه بشم، عزیز
همه ی دخترا لِنگه ی همن، دارن تو مغزم میگندن، عزیز
فکر میکنم که به یه تغییر نیاز دارم، قبل از اینکه دیوونه بشم، عزیز
[بیت 2]
ده دقیقه، اون بهم گفت فقط ده دقیقه طول میکشه
تا قلبم رو بشکنه، کاری ام از دست من ساخته نبود
زندگی کردن به درک، توی غم هام غرق میشم
بخشش به درک، بزور میگیرم نه اینکه قرض کنم
و هنوز دارم گناه میکنم، هنوزم دارم دیوونه میشم
میدونم که دارم هذیون میگم، هنوزم دارم وقتم رو هدر میدم
بعد از اینهمه مدت، دارم میمیرم؟ دارم زندگی میکنم؟
دیگه عشق برام مهم نیست، عم هام رسیدن به سقف
[بند-برگردان]
حالا روانی شدم، شیاطین در مغزم، عزیز
به آرامش نخواهم رسید چون همه ی این دخترا لنگه همن، عزیز
حالا روانی شدم، شیاطین در مغزم، عزیز
به آرامش نخواهم رسید چون همه ی این دخترا لنگه همن، عزیز