ارواح ازلی بر لوح تقدیر، بر لوح تقدیر
بخت مرا تیره و تار نوشتهاند
میدانم که تمام ادوار عالم نمیتواند لبخندی به لبم آورد
هر روزِ من را با صد هزار آه و ناله نوشتهاند
میدانم که تمام ادوار عالم نمیتواند لبخندی به لبم آورد
هر روزِ من را با صد هزار آه و ناله نوشتهاند
آنها که دنیا را دوست دارند محبوب من نیستند
آنها که از جانشان دست میکشند دیوانه نیستند
انسان از غمهایش رهایی ندارد
برای هرکس دغدغهای را نوشتهاند
انسان از غمهایش رهایی ندارد
برای هرکس دغدغهای را نوشتهاند
پایان این عشق چیست در نهایت؟
غریبهها از ولایت یار گذر میکنند
هرکس در دیارش به دنبال محبت و دلدادگیاش است
نمیدانم که تقدیر ما را بر کدام گوشه و کنار شهر نوشتهاند
هرکس در دیارش به دنبال محبت و دلدادگیاش است
نمیدانم که تقدیر ما را بر کدام گوشه و کنار شهر نوشتهاند
اگر اقبالم در دنیا یاورم بود
دستم را به سویت دراز میکردم تا ببینم بقیه چه میگویند
نمیدانم این تجلی خداست یا تقدیر
سرنوشت مرا با یک محبوب بیوفا نوشتهاند
نمیدانم این تجلی خداست یا تقدیر
سرنوشت مرا با یک محبوب بیوفا نوشتهاند
نویسندههای کتاب لیلی و مجنون
نام سومّانی (شاعر) را در گوشهای از آن نوشتهاند
نویسندههای کتاب لیلی و مجنون
نام سومّانی را در گوشهای از آن نوشتهاند