جایی که از آنجا آمدهام هزار نفر زندگی میکنند
محل بعدی دوبرابر،
و سیصد هزار نفر در شهر بزرگ بعدی
و بعد برلین تقریبا چهار میلیون نفری
من این پنج سال پیش را تنها بودهام
در جستجوی پیروزیای در لاتاری
خواب کافی در هفت روز هفته را نداشتم
شبیه سواری بی توقف در ترنهوایی
Refrain
خیلی چیزها آمد و رفت
خیلی چیزهایی که ما درک نمیکنیم
نمیدانم، اما با این وجود میخواهم بدانم
چگونه مرا پیدا کردی؟
از بین هشتاد میلیون نفر
اولین جایی که همدیگر را ملاقات کردیم ساحل بود
بیرون بودی و بعد برگشتی
و گفتی سلام! و من زبانم گرفت
همه چیز در یک چشم بهم زدن تغییر کرد
من در محاسبه احتمالات خوب نبودم
به هر حال، متوجه شدم که
شانس اینکه ما همدیگر را ملاقات کنیم
تقریبا صفر است، اما حالا ما اینجاییم
خیلی چیزها آمد و رفت
خیلی چیزهایی که ما درک نمیکنیم
نمیدانم، اما با این وجود میخواهم بدانم
چگونه مرا پیدا کردی؟
از بین هشتاد میلیون نفر
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم، میدرخشیدیم، میدرخشیدیم
خیلی چیزها آمد و رفت
خیلی چیزهایی که ما درک نمیکنیم
نمیدانم، اما با این وجود میخواهم بدانم
چگونه مرا پیدا کردی؟
از بین هشتاد میلیون نفر
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم
از بین هشتاد میلیون نفر
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم
از بین هشتاد میلیون نفر
آنگاه که همدیگر را ملاقات کردیم، مثل ستارهها میدرخشیدیم
نمیدانم، اما با این وجود میخواهم بدانم
چگونه مرا پیدا کردی؟
از بین هشتاد میلیون نفر