پنجاه هزار اشک کافی نخواهد بود زیرا
تو موسیقی غم انگیز درون من هستی
پنجاه صفحه را به دست باد پرتاب می کنم زیرا
حافظه من به صورت ابدی برای توست
بازگشتی نیست، نه، تو برنگرد، من نمی خواهم تا سقوط من را ببینی
من آن را می خواهم، که از همان است اگر اشتباه می کنم، از آنجا که این درد عشق برای تو می باشد
پنجاه هزار اشک بدون دانستن اینکه چرا
وقتی از حافظه تو دور هستم
پنجاه هزار اشک کافی نخواهد بود زیرا
تو موسیقی غم انگیز درون من هستی
به من نگاه نکن، درد را احساس نکن، مثل نمک بر روی زخم می سوزد.
من آن را می خواهم، که از همان است اگر اشتباه می کنم، از آنجا که این درد عشق برای توست
من آن را می خواهم، و برای انجام این کار اجازه نمی خواهم، از آنجا که این درد
عشق برای توست.