پیدا خواهم کرد
پیدا خواهم کرد
یک جای شاد1پیدا خواهم کرد
هفت هزار چشم دارند تماشا میکنند
دارند به خانه میروند و هیچکس (به چیزی/کسی) دست نمیزند
ارتش کارمندان شهر
منشیها، وکلا، دلالها
به سمت ایستگاه لندن میروند
با سرعت به سمت رستگاری میروند
بیاعتنا به کولای گیلاس
سعی میکنند آن را به هر غریبهای بفروشند
اینجا گیر کردم، هوا سرد است
امیدوارم تا حدودی فهمیده شوم
تنها جهتی که میشود رفت به درون است
پیدا خواهم کرد
پیدا خواهم کرد
یک جای شاد پیدا خواهم کرد
مسافرت هفت هزار سال نوری
حسم راجع به زمان را آشکار کرد
احساسات محبوس هیچوقت تمام نمیشوند
زادگان ضعفها را بفرست
به سمت مرکز سرخ زمین
بگذار آتش شعله بکشد و وارد شود
به نیروی آغازین وصل شو
که مانند برج بزرگی به پا میخیزد
انرژی دریافت شده
سوراخی در سقف ایجاد کرد
هر چه (بالاتر) پرواز میکنی مردم کوچکتر میشوند
پیدا خواهم کرد
پیدا خواهم کرد
یک جای شاد پیدا خواهم کرد
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
ستارهای پیدا کن، پرتو نوری بفرست به هر جایی که هستی
آسانسوری نوری دارد تو را به جایی میبرد
جایی که در آن همیشه دوست داشته خواهی شد
فهمیدم که استرس و چرندیات
من را در موقعیت اجتناب قرار میدهند
آیا سرم دارد سریعتر میچرخد
مثل یک ابرخوشهی کهکشانی
سخت است به یک حس اعتماد کنی
اما باور کردن به دیدن ختم میشود
پیدا خواهیم کرد
پیدا خواهیم کرد
یک جای شاد پیدا خواهیم کرد
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
یک جای شاد (یک جای شاد پیدا خواهم کرد)
1. good place: معنای دیگر آن کاری یا جاییست که حالمان را خوب میکند