خیلی گشته ام ولی نمی توانم پیدا کنم
پسری دیگری که دوست داشته باشم
غیر از او که ملاقاتش کردم
در رود آبی
در حیاط ها و در بارها
بر روی گیتارش می خواند
برای چند فرانک، برای چند دلار
در رود آبی
فکر می کنم دوست داشته باشم
به رود آبی باز گردم
جایی که مردمانش زیبا هستند
و آسمانش گرم
در رود آبی
بر روی قایقی سفید
جایی که کسی منتظرم هست
در پاسی از شب
افتاده از روی اقبال
روی آن گیتاری
که در هنگام خواب کنارش است
خورشید در شهر من در حال غروب است
خورشید در جزیره او در اوج اسمان است
هنوز تا سال 2000 خیلی مانده
در رود ابی
در حیاط ها و در بارها
من با گیتارش زندگی خواهم کرد
شال قدیمیش دورم پیچیده شده
در رود ابی
البته دوست خواهم داشت
که به رود ابی بازگردم
جایی که مردمانش زیبا هستند
و آسمانش گرم
در رود آبی
بر روی قایقی سفید
جایی که کسی منتظرم هست
در پاسی از شب
افتاده از روی اقبال
روی آن گیتاری
که در هنگام خواب کنارش است
در راه های عقیق نشان، یک بادبان
ماه قرمز در محاصره ستارگان
هرچه گشتم، پیدا نکردم
کسی بهتر از او برای من
شادی من در نهایت حاصل میشود
از یک دیدار
در رود آبی