بذار دستبند لعنتیم رو در بیارم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
میگی که از من متنفری
عزیزم، آره ، مطمعنم که متنفری
لعنت
من دیدمکه تو رفتی تو اتاق و من تلاشمو کردم
تا هول نشم وقتیکه دارم دنبال در پشتی میگردم
من عطرت رو شنیدم و این و خیلی واضح بود که
من میخام بمونم و کلیدهامو بیتر تو کیفم نگه داشتم
نمیتونم، نمیتونم، نمیتوتنم تطاهر کنم که فراموشت کردم
دلیل اینکه جای یک مشت رو دیوار خونه ام است
و بعدش، و بعدش، و بعد از دو ساعت ما تو اتاق 29 در شاتو
من قبل از اینکه بیدارشی رفنم
من حس درست یندارم که تو رو پاک ببینم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
میگی که از من متنفری
عزیزم، آره ، مطمعنم که متنفری
من تورو منتطر میذارم
ولی منتطرت نمیمونم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
من خیلی وقت حروم کردم
برا اینکه هر شب منتظر تماس تو بودم
رویاهای بد من ابریشمی شدن(حساس شدن)
به خاطر اینکه من خون رو چشیدم وقتی تو خون ریزی کردی
اون داره منو میخوره(اذیتم میکنه)
ما هر دو تنها حالمون بهتره
هنوز فکر می کنم تو پشت خطی
با آخرین نفسم
من می میرم قبل از اینکه تو منو ترک کنی
تو منو قبل از اینکه بیدار شم ترک کردی
چرا من هیچ وقت تو رو پاک ندیدم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
میگی که از من متنفری
عزیزم، آره ، مطمعنم که متنفری
من تورو منتطر میذارم
ولی منتطرت نمیمونم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
هی تو
به من بگو چرا کارهایی انجام میدی که باعث بشه من از تو متنفر بشم
وقتی که من با تو روبرو میشم احساسات مختلفی دارم
یک نوشته دائمی، من اسمت رو روی خودم برای همیشه تتو کردم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن
میگی که از من متنفری
عزیزم، آره ، مطمعنم که متنفری
من تورو منتطر میذارم
ولی منتطرت نمیمونم
تو می خای که من فراموشت کنم
باشه، تو ام من رو فراموش کن