نازنینم برداشت من و تو از عشق یکی نیست
تو عاشق گل سرخی، من عاشق عشق
به همین خاطر همدیگر رو نمی فهمیم
قلب من اونقدر بزرگه که می تونه تو و هر کس دیگری رو تو خودش جا بده
بدون که قلب من هزار بار با عشق می میره و دوباره با عشق زنده میشه
چه عشق ها که میان و می رن
همه آدمها و همه چیزها عوض میشن
و همه در آخر از این بازیهای پوچ و بیهوده و حقیر پشیمان میشن
با آتش بازی نکن
با آتش بازی نکن
چون آخرش پروبالت می سوزه
اگه می خوای بیا و بار دیگر منو بزن
ولی جای ضربه هات چه گلها که شکوفا خواهد شد
نازنینم این جدال ما بیهوده است
عشق از هر دعوایی نیرومندتره
همه دعواها تموم میشه، زندگی به آخر میرسه
نازنینم تنها عشق می تونه ما رو نجات بده