عزیزم، من و تو،
از 'عشق' برداشتهای متفاوتی داریم
تو عاشق قدرت هستی و من عاشق خود عشق،
و همین دلیل اختلاف ماست
در قلب من جای بسیار بزرگی هست،
که هم برای تو و هم برای دیگری کافی است
این قلبم بخاطر عشق هزاران بار میمیرد،
و دوباره بخاطر عشق هزاران بار زنده میشود
چه عشقهایی که میآیند و میروند،
همه چیز و خود انسان را هم عوض میکنند
و سالها بعد همه شرمسار و خجالت زده میشوند،
بخاطر این عشقهای پوچ و بی معنی
با آتش بازی نکن! با آتش بازی نکن!
چون در آخر پر و بالت خواهد سوخت
اگر میخواهی بیا و مرا یک بار دیگر بزن
از جایی که زدهای چه گلها که شکوفا نمیشوند ...
عزیزم، این جنگ و جدال بی معنی است،
چون عشق از هر جنگ و جدالی قویتر است
هر مشکلی پایان خواهد یافت این عمر و زندگی هم تمام خواهد شد
عزیزم، این عشق است که ما را نجات خواهد داد
در قلب من جای بسیار بزرگی هست،
که هم برای تو و هم برای دیگری کافی است
این قلبم بخاطر عشق هزاران بار میمیرد،
و دوباره بخاطر عشق هزاران بار زنده میشود
چه عشقهایی که میآیند و میروند،
همه چیز و خود انسان را هم عوض میکنند
و سالها بعد همه شرمسار و خجالت زده میشوند،
بخاطر این عشقهای پوچ و بی معنی
با آتش بازی نکن! با آتش بازی نکن!
چون در آخر پر و بالت خواهد سوخت
اگر میخواهی بیا و مرا یک بار دیگر بزن
از جایی که زدهای چه گلها که شکوفا نمیشوند ...