مثل روح هایی کنترل شونده
ما از جمع پیروی میکنیم , صلیب
اخبار تلویزیون
همه چیز اطراف من از هم میپاشه
به من بگو ,چی میتونی ببینی
تنها در تاریکی وقتی رعد و برق میزنه
کودکان خیابان شب ها با بی خوابی زندگی میکنن
فضای خالی اطراف رو حس میکنی؟
زندگی یکی رو تصور کن
تو انفجار عشق
تکرار:
مثل یک کودک آسیب دیده
در یک وضعیت غیرقابل زندگی
بگو چجوری وانمود کنم
که خودم رو تو ماشین زمان گم کردم
مثل یک کودک آسیب دیده
در یک وضعیت غیرقابل زندگی
بگو چجوری وانمود کنم
که خودم رو تو ماشین زمان گم کردم
غرق میشم تو آشفتگی
فردا ها و شناور میشم
در میان قیر
زیر یک خورشید کدر
لازمه که سر رو پایین بیارم
خرده ها رو جمع کن
و وانمود کن که تصورش میکنی
چون هیچ اشکی
نمیتونه چیزی رو تغییر بده
میتونی فضای خالی اطراف رو حس کنی؟
زندگی یه نفر رو تصور کن
در انفجار عشق
تکرار:
مثل یک کودک آسیب دیده
گم شده در شب های فراموش شده
بگو چجوری وانمود کنم
که خودم رو تو یه ماشین زمان گم کردم
مثل یک کودک آسیب دیده
در یک شرایط غیرقابل زندگی
بگو چجوری وانمود کنم
من خودم رو تو ماشین زمان گم کردم
جهان کر میشه
و من چیزی جز گریه نیستم
صدایی برای کمک
تکرار:
مثل یک کودک آسیب دیده
گم شده در شب های فراموش شده
بگو چجوری وانمود کنم
که خودم رو تو یه ماشین زمان گم کردم
مثل یک کودک آسیب دیده
در یک شرایط غیرقابل زندگی
بگو چجوری وانمود کنم
من خودم رو تو ماشین زمان گم کردم
مثل یک کودک آسیب دیده
گم شده در شب های فراموش شده
بگو چجوری وانمود کنم
که خودم رو تو یه ماشین زمان گم کردم
مثل یک کودک آسیب دیده
در یک شرایط غیرقابل زندگی
بگو چجوری وانمود کنم
من خودم رو تو ماشین زمان گم کردم