در بهشت کوچکمان به اطراف نگاه کن
میوه معصوم را مزه کن [1]
من مغزت را بمباران میکنم
قدرت تکنولوژیکی وجود دارد
که از راه انسانیتت محافظت میکند
خدا مرده است - عیسی مصلوب شده
و پاپ خواهد سوخت
امشب روی چوبهی دارش
این حقیقت تکان دهنده را نمیتوانم باور کنم
نتوان به اطراف نگاه کرد - نتوان چشمها را باز کرد
پس فقط مزهی آزادی
جوانی ممنوع را بچش
هر روز در خیابانها راه میرفتم
استخوانهایی به جای درختان
خون به جای آب
سرزمینی که مدام لبخند میزند
در پایان کتاب
هیچکس نمیخواهد به
زبان کثیفت گفتگو کند
هیچکس نمیخواهد
پیام آزاردهندهی تو را بشنود [2]
پرسشهای ساختهشده - هرگز پاسخ دادهنشده
بیشتر از آنچه خدایت میتواند ببیند
پس بیایید به گورهای خود بخزیم
برادران و خواهران
تا فرهنگی اهریمنی را فراموش کنیم