عاشق شدن نصفی از زندگیمه
دوستام بهم گفتن نوش جونت (خوب شد حقته)
زخمِ دلم خونریزی نمیکنه
درونم ذره ای شادی نمونده
عاشق شدنم نوشته ی روی پیشونیمه (سرنوشتمه)
اگه نیای هم چشم به راهت میمونم
دروغِ اونایی که رفتن (ترکمون کردن) تمومی نداره
دیگه تو قبرستونا جا نمونده (بس که آدم بخاطر عشق مُرده)
حداقل امشب کاسه ی صبرمو لبریز نکن (رو اعصابم نرو)
میام، دلیلش رو بدونِ پرسیدن میدونی
رنگِ (سفیدِ) چهره ات به ابرها منعکس شده
منو کُشتی دیگه نبضمو چک نکن
منو کُشتی دیگه نبضمو چک نکن
تو بری هم دیگه عاشق کسی جز تو نمیشم (اصطلاح)
خیلی سخته اما کم مونده به زندگیِ عادیِ خودم برگردم
من هم اینجور بنده ی بد شانسیم