دلم میخواد جایی که به دنیا اومدم، بیدار بشم و از اون هوای قدیمی تنفس کنم
دوست دارم روحی رو ببینم که خیلی وقت پیش میشناختم
امیدوارم اونا چراغ رو روشن گذاشته باشن
میخوام یه کسی که منو می شناسه فقط اسممو صدا کنه
و بهم بگه که گرچه الان همه چیز فرق کرده، اما من همون آدم سابقم
اوه، تقریبا میتونم بشنوم که صدام می کنن
نمیدونم که دوباره بر میگردم یا نه
معلوم شد که دوباره حق با اونها بوده
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید به خودم برگردم
اگه این درست باشه که خونه جاییه که دل آدم اونجا باشه
پس حدس میزنم که من الان بی خانمانم
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید بدون تو به خودم بازگردم
برای دو سال زندگیم رو هوا بود و کاملا بی خیال بودم
من به تو ایمان آوردم بدون اینکه بدونم در آخر قلبمو میشکنی
من از احساس شکست متنفرم
نمیدونم که دوباره بر میگردم یا نه
معلوم شد که دوباره حق با اونها بوده
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید به خودم برگردم
اگه این درست باشه که خونه جاییه که دل آدم اونجا باشه
پس حدس میزنم که من الان بی خانمانم
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید بدون تو به خودم بازگردم
من به اقیانوس تو، بارون رو اضافه کردم
اما چه فایده ای داشت؟
برای تو هیچ اهمیتی نداشت
تو کاری کردی که غم و غصه حس غالب در من بشه
چرا مجبور بودی کارایی که فکر میکردی باید انجام بدی رو انجام بدی؟
نمیدونم که دوباره بر میگردم یا نه
معلوم شد که دوباره حق با اونها بوده
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید به خودم برگردم
اگه این درست باشه که خونه جاییه که دل آدم اونجا باشه
پس حدس میزنم که من الان بی خانمانم
(برگرد به چیزی که میشناسی، برگرد به کاری که میکردی)
باید بدون تو به خودم بازگردم
مرگ آروم یه رقص آهسته
سقوط یه افسانه
باید برگردم و توی اون هوای قدیمی نفس بکشم