به دستت میارم، بالأخره تورو برای خودم میکنم
اگر اذیت و ناراحت بشم هم، ناراحتی من از دست خودمه،چون تقصیر خودمه
چیزی به اسم اینکه ”نمیتونم طاقت بیارم” وجود نداره، من میتونم تحمل کنم،
اگر حتی لازم باشه، من حاضرم یه دروغگو رو در آغوش بگیرم…
برو هر جایی که میخوای بری،
تو جزئی از وجود منی، از درون من نشأت میگیری…
توصیفش با کلمات و حرف سخته، اما تو
میتونی اینو از چشمای من بخونی و بفهمی،
سرنوشتی که تورو از من گرفت، به من میگه : « حتی اگر بمیرم هم، امکان نداره تورو بهم پس بده…»
آتش های دروغین، یکی رو میسوزونن ولی هر دو نفر رو از بین میبرن،
سرنوشتی که تورو از من گرفت، به من میگه : « حتی اگر بمیرم هم، امکان نداره تورو بهم پس بده…»
بادهای دروغینی که از سمت تو در حال وزیدن هستن، نفسم رو میگیرن و من رو از نفس میندازن…