من به گل نشته ام، هیچ کشتی بزرگ تری در کار نیست
هیچ چیز، که مرا نگه دارد، هیچ چیز در دیدرس
تو فکر می کنی، تحمل نمی کنم
باور نمی کنم، من خانه ای پیدا می کنم، حتی بدون تو
در لابه لای شن ها جستجو می کنم، هر موجی را، که می شکند
خاطراتمان را در ییلاق می شوید،(برای جمع آوریشان)حرکت نمی کنم
همه اش بی ارزش است، بدون اهمیت، بدون تو
و وقتی که فکر می کنی، هنوز فقط به تو فکر می کنم
این قدرها هم مهم نیستی، و وقتی عشق می ورزی
فقط خودت را دوست می داری، چون فقط از خودت لبریز هستی
چشمایم بیدار هستند، می بینم، چه است
می بینم، چه بود، تو نبودی
همه چیز بی اهمیت تر(سبک تر) می شود، بدون ارزش(وزن)، بدون تو
و وقتی که فکر می کنی، هنوز فقط به تو فکر می کنم
این قدرها هم مهم نیستی، و وقتی که عشق می ورزی
فقط خودت را دوست داری، چون فقط از خودت لبریز هستی