اخیرا، من ساکت بودم
صبر می کنم و خطوط ترانه ای که برایم نواختی رو دنبال می کنم
در هوای مه آلود با قایق می رانم
در مرز ها به سوی جایی که نمی دانم ناپدید می شوم
وقتی برسم خواهم دید
و اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
بی وزن با رانده شدن میان ستاره ها، بی ایمان شدم
در تاریکی بیدار شدم و این را از رویاهایم ساختم
تمام قافیه های نوشینت را برایم بنواز
دوباره مرا خلق کن، حالا زمانی می رسد
که من به دیدن حقیقت تو احتیاج خواهم داشت
و اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
آره اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
برو
بگذار ترس فروکش کند
درون آتشی که درست کردی
سرخ و طلایی
برو
به سمت نور روز برو
راه روشن تری را دنبال کن
بیرون از سرما و تاریکی
بسوی جرقه ای تابناک
آینده هایی که روزی آغاز خواهند شد
و اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
اگر بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
قطعات، پوسته هایی که مال یک زندگی در گذشته ی دور بوده اند
صورت هایی که زمانی مال من بوده
که به عمق دریا انداخته شده اند
پس اگر من بروم
خواهش می کنم مرا دنبال کن
آری اگر بروم
بروم
میشه خواهشا مرا دنبال کنی